خبری عجیب از احتمال فسادی اقتصادی خواندم که قبلاً درباره آن، خبرهای زیادی بدون منبع موثق شنیده بودم. و اکنون از یک سایت که به منابع مطمئنتری دسترسی دارد، به صورت رسمی اعلام میشود. (لینک خبر)
قطعاً یا به احتمال زیاد اگر خبر از صحت برخوردار نباشد یا پاسخی وجود داشته باشد، با توجه به بار سنگین محتوای خبر، مسئولان و مدیران معدن، تکذیبیه صادر خواهند کرد و البته تا امروز بیش از پنج روز از نشر خبر میگذرد و تکذیبیهای صادر نشده است!!
این خبر مورد توجه همشهریانم و برخی سایتها و بلاگهای پرهیاهو محلی قرار نگرفت؛ نمیدانم علتش چیست؟ آیا این سانسور بدان خاطر بوده که مدیران مجموعه خودیاند یا منافع حاصل از رانت بین خودیهایشان تقسیم میشده است یا دستور اختلاس از بالا ابلاغ شده بوده یا این که احتمال دیگری در کار است. درباره قراردادهای حمل سنگ آهن از این معدن هم حرف و حدیث زیادی شنیدهام. بماند.
شخصاً احتمال میدهم شاید چون اصولگرایان دستی در این معدن ندارند، و از منافع بادآوردهاش سهمی ندرند، پس اخبارش و تحولاتش هم مهم نیست!!!
تأکید میکنم از صحت یا نادرستی خبر هیچ اطلاعی ندارم و آماده درج تکذیبیه اختلاس میلیارد دلاری هستم.
تکمیلی: جوابیه مسئولان سنگ آهن چادرملو صادر شد. (لینک جوابیه) منتظر پاسخ نویسندگان این خبر هم خواهیم ماند.
حضور پرحاشیه آقای انتظامی در ثبت نام آقای خاص به همراهی سادهلوحانه رئیس جمهور با توجیه مسخره مرخصی(!)، کلی حرف و حدیث ایجاد کرد؛ و شاید که مردم را ... فرض کردند؛ در حالی که این پندار بیشتر لایق خودشان است!
یکی از حرف و حدیثها آن بود که آقای انتظامی اغفال شده است؛ آن هم در پیری و کهولت سن! بیانیه خود جناب انتظامی هم این تحلیل را تقویت میکند.
تحلیل دیگر و البته مهمتر و نیز البته کمتر مورد توجه، آن است که برخی کوتهفکر و احتمالاً سبکمغز فکر میکنند مردم در انتخابات ریاست جمهوری هم چشمشان به رفتار هنرمندان و ورزشکاران است؛ همان تفکری است که در بدنه صدا و سیما در اعیاد و مناسبتهای ملی، به بالاترین صدا، حضورش را اعلام میکند!
ابتکار ستاد نماز جمعه طبس را تحسین میکنم و بر بانیان این اقدام فرهنگی
در وانفسای بازیهای سیاسی، درود میفرستم و دعاگوی سلامتیشان
خواهم بود؛ اگر دعا و درود ما اثری داشته باشد! (لینک خبر)
نماینده محترمی در مجلس ادعا کرده بود که از طرف هیأتهای اجرایی به برخی داوطلبان شوراها زنگ زده و گفتهاند انصراف دهید. و به شدت از این کار شکایت داشت و آن را مخالف آزادی و انتخابات پرشور دانست!
عرض میکنم: اول این که در نهایت "پیشنهاد انصراف"بوده است نه "الزام و اجبار به انصراف"؛ میتوانند انصراف ندهند و در پروسه انتخابات بمانند تا رد صلاحیت شوند. (به شرحی که در ادامه خواهد آمد)
دوم این که باید در چرایی این پیشنهاد هم تأمل کرد. و سوم این که نظارت بر انتخابات شوراها، کار خود مجلس است و ربطی به شورای نگهبان ندارد؛ یعنی نماینده محترم شکایت خودشان به خودشان بردهاند؟!
شورای نگهبان هم به برخی نامزدهای ریاست جمهوری چنین پیشنهادی کرده و البته دلیل این پیشنهاد را هم مطرح کرده است. (لینک خبر)
اگر نماینده محترم فوق الذکر، تاکنون به علت این گونه پیشنهادها نرسیدهاند، خبر فوق را حتما دیدهاند و رفع ابهام خواهد شد؛ البته اگر در صدد فهمیدن مطلبی باشند و الا اگر قصد تشویش و سیاهنمایی داشتهاند، موضوع فرق خواهد کرد. انسان خواب را میشود بیدار کرد، اما کسی که خود را به خواب زده، بیدار کردنش مثل مرده زنده کردن است!
اما اگر بخواهیم جزئیتر وارد شویم، نمونههایی ذکر میشود. بر اساس اطلاع، به کسی که ریاست دانشگاهی را بر عهده داشته، به خاطر عدم استعفا از شغلاش در موعد مقرر، قطعاً رد صلاحیت میشده و چون رد صلاحیت بار منفی داشته، پیشنهاد انصراف مطرح شده تا برای مردم ابهامی پیش نیاید و در اذهان عمومی به جرم دیگری متهم نشود!
یا به برادری که سابقه اقدام به خودکشی داشته، گفته شده که اگر انصراف بدهد برای آبرویش بهتر است؛ چون در نهایت، علت رد صلاحیت، در افواه خواهد پیچید.
یا به فرد سومی که سابقه چند باره محکومیت در دادگاه انقلاب داشته، یا دیگری که در هفتههای اخیر پای منقل دستگیر شده، پیشنهاد شده انصراف بدهند؛ آیا این نمونهها و پیشنهاد انصراف به آنها، خلاف اخلاق است یا این که نظام و هیأتهای اجرایی را به تهدید برخی داوطلبان متهم کردن، خلاف اخلاق است؟! قضاوت با شما.
و البته عزیزانی که پیشنهاد انصراف به آنها داده شده، میتوانند خربزه را بخورند و پای لرزش هم بنشینند!
(یادداشت بعدی ان شاء الله یکشنبه آینده درج خواهد شد)
برخی برای آمدن جناب هاشمی در عرصه انتخابات، یقه چاک کردند و برای نیامدنش، مرثیه سرودند!
سؤال این است که در نگاه این گروه، آقای هاشمی ناجی اقتصاد کشور است یا ناجی سیاست؟ (از فرهنگ میگذرم که هیچ رئیس جمهوری خودش هم ادعای اولویت مسائل فرهنگی، و حتی اهمیت آن در دوره ریاستش نداشته است!)
اگر ادعای طرح ایشان به عنوان ناجی اقتصادی مطرح باشد، باید به یادشان آورد که اگر تورم امسال و پارسال کشور 35 درصد است، در دوره ریاست جمهوری آقای هاشمی دوبار رکورد تورم بیش ار 50 در صد زده شد.
در عرصه سیاسی، ناجی بودن جناب هاشمی به معنای نجات اصلاحطلبان از آشی است که در جریان انتخابات ریاست جمهوری 88 پختند! یعنی بسیاری، آقای هاشمی را برای نجات خودشان میخواهند و نه نجات کشور!
و البته باز هم به یادشان میآورم که همانها که امروز جناب هاشمی را در نقش منجی به اتفاق آراء پذیرفتهاند، در روزگار حاکمیت خود، چنان بلایی بر سر جناب هاشمی آوردند که امروز از تکرار تاریخ و جزئیات آن حوادث شرم دارند؛ استفاده ابزاری یا همان سیاست بر اساس اصول ماکیاولی، جز این، معنی دیگری ندارد!
تاریخ، عجب درسهایی دارد و البته، برخی، عجب مهارتی دارند در به کوچه "علی چپ"زدن؟! و البته خوش آمدید جناب هاشمی!
فرماندار شهری در گزینشی تخصصی، به عنوان یکی از فرمانداران نمونه کشور انتخاب میشود؛ به معیارها و درستی یا نادرستی نتیجه کار ندارم.
جالب است که چند نفر از مخالفان سیاسی جناب فرماندار، انتخاب او را به خاطر تلاشهای نماینده شهر میدانند؛ آسمان به ریسمان بافتن، معنی دیگر و شیوهای روشنتر از این دارد؟!
آیا این عده حاضرند ضعفهای همان فرماندار را هم به پای نماینده شهرشان بگذارند؟! یا فقط در موفقیتها شریکاند؟! مصداق همان ضرب المثل که: تا پول داری رفیقتم / عاشق بند جیبتم!
و الله انصاف هم خوب چیزی است؛ و افراط، بد چیزی. خدا ما را از دومی دور کند و توفیق اولی عنایت فرماید!
مشغول مطالعه کتاب "جستاری در باب اصول اخلاق" نوشته دیوید هیوم و ترجمه مجید داودی بودم؛ نکته جالبی خواندم که مناسب دانستم نقل کنم. در این کتاب (ص 25) آمده است:
وقتی که پریکلس دولتمرد و فرمانده نظامی آتنی (قرن پنجم قبل از میلاد) در بستر مرگ بود، دوستانی که کنار بستر او گرد آمده بود به تصور این که او قوه درک خود را از دست داده است، به سوگواری برای ولی نعمت خویش پرداختند.
و در ثنای او به برشمردن موفقیتها و ویژگیهای برجستهاش، فتوحات و پیروزیهای او، طولانی شدن بیش از حد دوران حکمرانیاش و 9 بار پیروزی او بر دشمنان پرداختند.
قهرمان در حال مرگ، که همه این سخنان را شنیده بود، فریاد برآورد که شما بزرگترین تمجیدها را در حق من فراموش کردید!...
بزرگترین پیروزی من این است که هرگز هیچ شهروندی به خاطر کارهایی که من کردهام، ماتم نگرفته است!
نظرات و کتابهای جناب شهریار زرشناس همواره برایم جذابیت داشته است؛ گرچه گاهی در همه ابعاد موافق نبودهام. لینک حاضر هم از آن دیدگاههای خواندنی است. (لینک)
مراجعه به لینک حاضر و مشاهده قطعه فیلمی که آمده، فقط برای خنده، توصیه میشود. (لینک) با این توضیح که:
خنده تلخ من از گریه غمانگیزتر است / کارم از گریه گذشته است؛ به آن میخندم!
چند وقتی است به سفارش برخی دوستان (و علیرغم میل باطنی)، کمتر نکته صریح سیاسی مینویسم و سعی میکنم نظرم را در قالب نکات کلی بیان کنم؛ اما در این یادداشت قصد ناپرهیزی دارم (!)و البته شاید تا بعد از انتخابات، دیگر به این صراحت به بحث سیاسی نپردازم.
(برای ادامه نیافتن این بحث، با عرض پوزش، نظرات این یادداشت تماماً حذف خواهد شد و البته با عرض پوزش مجدد، برای هیچ کدام جوابی نمینویسم. آنچه در این یادداشت آمده، نظرات سیاسی شخصیام است).
دیشب در محفلی، بحث سیاسی درباره کاندیداهای ریاست جمهوری بالا گرفت. در سال 88 به خاطر مخالفت با تفکر و روحیات جناب رئیس جمهور فعلی کمبصیرت لقب گرفتم و گرچه در جلسهای که گذشت رسماً کمبصیرت خوانده نشدم؛ اما تلویحاً چنین فرض شدم که فقط با احساس و صدای بلند حرف میزنم و سخنم روی اصول نیست و به مطالعه بیشتر سیاسی دعوت شدم!
فقط درباره این که سخنم روی اصول نیست، عرض میکنم اگر جناب احمدی نژاد "اصولگرا" است، من از این نوع اصولگرایی اعلام برائت میکنم. و البته وقتی بحث در انتقاد وضع فعلی بالا میگرفت، گفته میشد که دوران احمدینژاد گذشت و در مقابل اصرار داشتم که درس عبرت گذشته برای آینده، از پردازش ایدهآلیستی و ذهنگرای آینده، بسیار مهمتر است.
نیز در نوع مواجهه حاکمیت با مردم و اهمیت نقش حضور و حمایت مردم، با حاضران در آن جمع اختلاف نظر داشتم. و البته در آن جمع تصریح کردم که آسیب دولت حاضر در دو سال اخیر را به مراتب از آسیب دولت اصلاحات در دو سال آخرش بیشتر میدانم!
در ادامه و در لبیک به دعوت مطالعه بیشتر، خاطرهای معنادار و قابل تأمل از جناب ریشهری به نقل از سخانشان در یک برنامه تلویزیونی میآورم که در برخی از سایتها کم و بیش بازتاب داشت.
وی در بخشی از این گفت و گوی تلویزیونی گفت: « وقتی خلبانهای کودتای نوژه را محاکمه می کردم، یکی از خلبان ها گفت من می دانم که در این کار دخالت داشتم و می دانم که اعدام خواهم شد. او حکم را قبول داشت و فقط از ما خواست نوع اجرای حکمش را در اختیار خودش قرار دهیم. این خلبان گفت من را به یک هواپیما ببندید و مستقیم به کاخ صدام بکوبید!
من حس کردم او از ته دل این حرف را بیان می کند. نزد امام آمدم و گفتم بعضی ها هستند که به اشتباه خود پی برده اند و به راستی توبه کرده اند. امام فرمودند اگر خودت تشخیص می دهی توبه این افراد واقعی است، اختیار تصمیم گیری داری.»
وی افزود:« من برگشتم و نه تنها این فرد را آزاد کردم بلکه به او اجازه دادم به کار قبلی خود یعنی همان خلبانی مشغول شود. شاید جالب باشد بدانید که این فرد در جنگ شرکت کرد و به مقام شهادت نائل شد و امروز یکی از شهدای خوشنام نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی است.»
ری شهری ادامه داد:« در یکی از دادگاه های انقلاب، از یکی از خلبان ها سوال کردم چه شد که به این راه افتادی و با ضد انقلاب همکاری کردی؟!
ایشان در پاسخ گفت یکی از افراد فعال در عقیدتی- سیاسی پادگان نوژه به زن های ما اهانت کرد و من هم با خودم گفتم نظامی که مسول عقیدتی- سیاسی آن با همسران ما اینطور برخورد می کند، باید با آن مقابله کرد. این برای ما درس است که برخوردهای اشتباه ما می تواند اثرات مخربی داشته باشد.»